من :پسرم بهت افتخار می کنم. امیر مهدی : یه هورا بزرگی برام بکش. امیر : من از روی مزار مشک بردارم. من : نه امیر : جاش یه فاتحه می خونم. امیر : یه موش برام می خری من : از کجا امیر : خراجی ها من : حراجی ها امیر : نه خراجی من : بعد از کلی فکر کردن گفتم : خرازی گفت : آره مامان جون : امیر نچرخ، سرم گیچ میره امیر : چطوره که من می چرخم ،سره شما گیج میره امیر : خودمون چند تا خونه داریم من : برا چی؟ امیر : وقتی تو و بابا مردین ،خونه ها میشن مال من و فاطمه ...